تبعیت از ولی، اصل و حقیقت حیات حضرت ابوالفضل العباس (ع) است
تاریخ انتشار: ۲۸ اسفند ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۱۳۵۳۸۰۴
حجتالاسلام خانجانی، با اشاره به سیره حضرت عباس (ع) در طول حیات مطهرش اظهار کرد: تبعیت از ولیّ اصل و حقیقت حیات حضرت ابوالفضل العباس (ع) است.
به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو؛ امروز چهارم شعبان، سالروز میلاد باسعادت قمر بنیهاشم حضرت ابوالفضل العباس (ع) است. سقای کربلا، علمدار کربلا، سقای تشنگان و هر آنچه که با نام و یاد واقعه جانسوز کربلا گره بخورد، تداعیگر نام حضرت ابوالفضل العباس (ع) بابالحوائج است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به بهانه سالروز ولادت حضرت عباس (ع) بر آن شدیم در رابطه با ویژگیها و دوران حیات آن حضرت با حجت الاسلام «قاسم خانجانی»، عضو هیأت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه به گفتگو بنشینیم که در ادامه حاصل آن را میخوانید:
از دلاورمردیهای حضرت ابوالفضل العباس (ع) در تاریخ اسلام نقلهای فراوانی وجود دارد و اساساً تا آن اندازه که از شجاعت آن حضرت به ویژه در واقعه کربلا بحث شده کمتر از نقشآفرینی ایشان تا قبل از جریان عاشورا سخن به میان آمده است؛ با توجه به این مساله درباره دوران حیات حضرت عباس (ع) پیش از عاشورا چه مواردی نقل شده است؟
واقعیت آن است که نقش آشکار قابل توجهی برای حضرت عباس (ع) تا قبل از جریان عاشورا ذکر نشده است و این مساله علل مختلفی دارد. نخست آنکه ائمه اطهار (ع) و خانواده آن بزرگواران یک ویژگی مشترک داشتند بر این مبنا که با وجود و حیات امام معصوم از او تبعیت و ولایت پذیری داشتند و هیچ اقدامی را جلوتر از امام معصوم و یا موازی با او انجام نمیدادند. این رویه خاندان اهل بیت (ع) بوده است و مخصوص حضرت ابوالفضل (ع) نیست.
امام حسین (ع) نیز چنین بود و با وجود امام حسن مجتبی (ع) عملی بدون هماهنگی با آن حضرت انجام نمیداد. همچنان که با وجود مراجعه مردم عراق و کوفه و درخواست آنان از سیدالشهدا (ع) برای قیام علیه معاویه، آن حضرت نمیپذیرد چراکه امام حسن مجتبی (ع) امام حیّ است و در نتیجه آن حضرت مواضع برادر خود را داشته و حرکتی مجزا نمیکنند؛ بنابراین حضرت ابوالفضل (ع) نیز چنین بود و با وجود امام حسن (ع) و امام حسین (ع) جلوتر از آن بزرگواران حرکت نمیکند چه در دوران حیات معاویه و ماجراهایی که اتفاق افتاد و چه پیش از این دوران و زمان حیات حضرت امیر (ع) که قضیه حکمیت پیش آمد.
در نتیجه تبعیت از امام یک اصل و حقیقت از زندگی حضرت ابوالفضل (ع) است. موضوع دیگری که باید به آن توجه داشت سن آن حضرت است. بخشی از این دوران مربوط به سنین کودکی حضرت است. ایشان در سال ۲۶ هجری متولد شد و طبیعتاً از جمله نخستین میادینی که میتوانست حضور داشته باشد جنگهای سهگانه حضرت علی (ع) است. برای مثال جنگ جمل در سال ۳۶ اتفاق افتاد که در آن زمان حضرت ابوالفضل حدود ۱۰ سال سن داشت و از سوی دیگر با وجود امام حسن (ع) و امام حسین (ع) که بیش از بیست سال بزرگتر از آن حضرت بودند طبیعی است که اقدامی از ایشان نقل نشده است.
حتی در پایان این ایام و زمان شهادت حضرت امیر (ع) نیز آن حضرت از نظر سنی حدود ۱۴ سال سن دارد؛ بنابراین نقش آفرینی چندانی را در دوران حیات حضرت امیر (ع) نمیتوان برای ایشان در نظر گرفت ضمن اینکه اساساً آن حضرت با توجه به سن کم حضرت ابوالفضل (ع) اجازه حضور در میدان جنگ را به ایشان نمیدادند.
بعد از این ایام به دوران امام حسن (ع) میرسیم که جریانات مربوط به صلح با معاویه و موارد مرتبط با آن به وقوع پیوست. در طول ۱۰ سالی که امام حسن (ع) امامت را به عهده دارند نیز هرگز اقدامی جلوتر از آن حضرت از سوی ابولفضل العباس (ع) نمیبینیم.
اگر کسی خود را از امام جدا کرد یا در خط موازی با امام قرار گرفت هر ویژگی هم که داشته باشد از بین میرود. مهمترین خصیصه حضرت عباس (ع) جدا نشدن از راه امامت و ولایت بود
امام حسن (ع) در سال ۴۹ به شهادت میرسد یعنی زمانی که حضرت عباس (ع) جوانی حدود ۲۴ ساله است. دوران امامت حسین بن علی (ع) نیز حدوداً ۱۰ سال به سکوت و کنار آمدن با معاویه میگذرد. ممکن است برخی بگویند که چرا حضرت ابوالفضل (ع) با وجود آنکه شجاعت داشته و دوران جوانی را سپری میکرده است علیه معاویه اقدامی نکرد، پاسخ آن است که اولاً خود امام حسین (ع) دست کمی از این خصایص در آن دوران نداشتند و مساله دیگر اینکه فقط شجاعت و دلیری و جنگاوری مطرح نیست. اینجا مساله تبعیت از امام مطرح است. شاید در این مجال مناسب باشد اشارهای به این ویژگی داشته باشیم که امام باقر (ع) و امام صادق (ع) نسبت به حضرت ابوالفضل (ع) بیان کردند. در زیارت حضرت ابوالفضل (ع) از تعبیر مواسات استفاده میشود. یعنی همدردی و شریک بودن با امام.
اگر کسی خود را از امام جدا کرد یا در خط موازی با امام قرار گرفت هر ویژگی هم که داشته باشد از بین میرود. مهمترین خصیصه حضرت عباس (ع) جدا نشدن از راه امامت و ولایت بود؛ و این ویژگی چنان اهمیت داشت که حتی در زیارتنامه ایشان بر آن تاکید شده است.
چه بسا حضرت عباس (ع) ویژگیهای متعددی داشت که به آن حضرت اجازه قیام و حتی تشکیل یک حکومت را میداد، اما ایشان هیچگاه جلوتر از امام حرکت نمیکرد و اقدامی نکرد.
با توجه به اینکه بحث به اینجا رسید، اشارهای به زیارت حضرت ابوالفضل (ع) داشته باشید و اینکه چه تعابیری برای علمدار کربلا در این زیارت ذکر شده است؟
لازم است به این نکته اشاره داشته باشم که ما در میان زیارتنامههای موجود دو زیارت ماثور داریم یعنی زیارتنامهای که از سوی امام معصوم انشا شده است، یکی زیارت حضرت عباس (ع) و دیگری حضرت معصومه (س) است. این اهمیت فراوانی دارد که این دو بزرگوار با اینکه امام نبودند، اما زیارتنامه شأن چنین ویژگی دارد. در اینجا به برخی از نکات در زیارتنامه حضرت عباس (ع) اشاره میکنم:
نکته اول همان اطاعت از امام است که در چند فراز از این زیارت بدان اشاره شده است از این رو در زیارت آن حضرت میخوانیم: «السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ الْمُطِیعُ لِلّٰهِ وَ لِرَسُولِهِ وَلِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَالْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ»؛ «سلام بر توای بنده شایسته فرمانبر خدا و رسول خدا و امیرمومنان و حسن و حسین (ع)». چنان که پیشتر اشاره شد در اینجا به اطاعت ایشان از هر سه امام اشاره شده است نَه فقط امام حسین (ع) و نَه فقط در کربلا. جالب آن است که به اطاعت از خدا و رسول خدا (ص) نیز اشاره میشود در حالی که ایشان در زمان رسول خدا (ص) حضور نداشتند و این نشان میدهد که اطاعت از امام مساوی با اطاعت از خدا و رسول خدا (ص) است از این رو این چنین خطاب شده است. اطاعت از امام و، ولی امر چنان اهمیت دارد که در چند فراز بعد هنگامی که طلب جزای خیر برای حضرت عباس میشود بخشی از آن در مقابل اطاعت از والیان امر شمرده شده و گفتهاند «وَأَوْفیٰ جَزاءِ أَحَدٍ مِمَّنْ وَفیٰ بِبَیْعَتِهِ، وَاسْتَجابَ لَهُ دَعْوَتَهُ، وَأَطاعَ وُلاةَ أَمْرِهِ»؛ یعنی پاداش یکی از کسانی که به بیعت او وفا کرد و دعوتش را اجابت کرد و از والیان امر اطاعت کرد؛ همچنان که در پایان زیارت باز به این اطاعت اشاره شده و خطاب شده است «وَالْأَخُ الدَّافِعُ عَنْ أَخِیهِ الْمُجِیبُ إِلیٰ طاعَةِ رَبِّهِ»؛ (برادر دفاعکننده از برادرش بودی و پاسخدهنده طاعت پروردگارش). این موضوع نشان میدهد اطاعت از امام و، ولی که اطاعت از خداست در رأس ویژگیهای حضرت عباس قرار داشته است که در چند مورد از این زیارت به آن اشاره میشود.
نکته دوم عدم سستی و استقامت در راه است. از این رو خطاب میشود «أَشْهَدُ أَنَّکَ لَمْ تَهِنْ وَلَمْ تَنْکُلْ» گواهی میدهم که تو سستی نورزیدی و باز نایستادی و این نشان از ثابت قدم بودن حضرت عباس در این راه دارد.
نکته سوم بصیرت و آگاهی بسیار زیاد حضرت عباس است. این ویژگی با این عبارت مورد تأکید قرار گرفته است که «وَأَنَّکَ مَضَیْتَ عَلیٰ بَصِیرَةٍ مِنْ أَمْرِکَ»، «از دنیا رفتی در حالی که بر کار خود آگاهی و بصیرت داشتی». این موضوع نیز چنان اهمیت دارد که علاوه بر این فراز از زیارت در فرمایشی از امام صادق (ع) نیز مورد تأکید قرار گرفته است که فرمود: «کان عمنا العباس نافذ البصیره»، «عموی ما عباس، نافذ البصیره بود»؛ یعنی او نه تنها بصیرت داشت، بلکه دارای بصیرت نافذ بود و این موضوع بسیار مهم است؛ زیرا شاید بتوان گفت که چنین تعبیری در مورد هیچ امامزادهای بیان نشده است.
نکته چهارم اظهار خیر خواهی و همدردی حضرت عباس با امام زمان خودش است که با این عبارت بدان اشاره شده است؛ «أَشْهَدُ لَقَدْ نَصَحْتَ لِلّٰهِ وَ لِرَسُولِهِ وَلِأَخِیکَ فَنِعْمَ الْأَخُ الْمُواسِی» (گواهی میدهم که تو برای خدا و رسولش و برادرت خیرخواهی نمودی، پس چه خوب برادر همدردی بودی). نکته برجسته این فراز خیر خواهی و همدردی با امام است که حضرت عباس به خوبی آن را به انجام رساند که در این زیارت مورد تأکید قرار گرفته است.
درس امروز برای ما از زندگی حضرت عباس (ع) چیست؟
زندگی حضرت عباس (ع) درسهای بسیاری برای امروز دارد و بسیاری از این موارد را از همان زیارت نامه ایشان میتوان به دست آورد که فکر میکنم اگر همین چند مورد که بدان اشاره شد با دقت و به خوبی مورد توجه قرار گیرد بسیاری از مشکلات زندگی امروز حل خواهد شد. اطاعت از امام و تبعیت از ولایت، عدم سستی و داشتن استقامت در راه حق، داشتن بصیرت و روشن بینی و آگاه بودن به زمان و همچنین خیر خواهی و همدردی با امام و، ولی زمان که بدان اشاره شد اگر با اعتقاد و بر اساس باور قلبی و بدون توجیه و فرافکنی به آن عمل شود از موارد مهمی است که میتواند راه را بسیار هموار کند و بتوانیم در زندگی امروز نیز مشکلات را به خوبی حل کنیم.
منبع: خبرگزاری دانشجو
کلیدواژه: حضرت عباس ماه شعبان امام حسین حضرت ابوالفضل العباس اطاعت از امام دوران حیات زیارت نامه خدا و رسول امام حسین اشاره شده حیات حضرت حضرت عباس رسول خدا امام حسن آن حضرت حضرت ع ه امام
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت snn.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری دانشجو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۱۳۵۳۸۰۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
معلمانِ نیک به خدا نزدیک ترند
دوازدهم اردیبهشت سالروز شهادت استاد شهید مطهری، به عنوان روز معلم نامیده شده است. شاید بتوان گفت در بین همه ادیان آسمانی و مکتبهای موجود در دنیا، بیشترین سفارش و توصیه به علمآموزی و تکریم و تجلیل از حق معلم و استاد، در دین مبین اسلام بوده است.
بنابر آیه شریفه «و علّم آدم الأسماء کلّها» خداوند متعال نخستین معلم است و پیامبران الهی که وظیفه تعلیم آیات الهی را بر عهده دارند، همه معلمان بشریت هستند. مقام معلم آن قدر با ارزش است که پیامبر گرامی اسلام(ص) خود را معلم نامیده است: «إنّما بعثت معلّماً».
40 چهارشنبه را میهمان کلمات گهربار و حیاتبخش حضرت علی بن موسیالرضا(ع) هستیم و همراه خوانندگان، شرح یک حدیث رضوی را در گفتوگو با اساتید حوزه و دانشگاه بررسی خواهیم کرد. شرح حدیث این هفته را در محضر استاد حوزه و دانشگاه، حجت الاسلام والمسلمین دکتر محمد باقر ربانی هستیم تا از جام معرفت کلمات رضوی، جان تشنه خویش را سیراب کنیم.
با عرض تبریک روز معّم خدمت شما استاد گرامی، صفحات رواق را منور به روایتی از حضرت رضا(ع) درباره علم آموزی و اهمیت کار معلّمی بفرمایید.
این روز بزرگ که به مناسبت شهادت استاد بزرگ حوزه و دانشگاه حضرت آیت الله شهید مطهری نامگذاری شده است، گرامی میدارم و مخصوصاً برای روح پاک آن دانشمند نمونه و دلسوز پر تلاش، از درگاه خداوند طلب رحمت و رضوان دارم و به همه اساتید کشور عزیزمان ایران، این روز بزرگ را تبریک و تهنیت عرض می کنم. همانطور که میدانید اسلام، تأکید بسیاری بر ارزش ذاتی علم و تعلیم و تعلم آن دارد تا جایی که بسیاری از آیات قرآن و روایات پیامبر و اهل بیت(ع) در این باره وارد شده است. بنابر آیه شریفه «و علّم آدم الأسماء کلّها»، خداوند متعال نخستین معلم است و پیامبران الهی که وظیفه تعلیم آیات الهی را بر عهده دارند، همه معلّمان بشریت هستند. مقام معلّم آن قدر با ارزش است که پیامبر گرامی اسلام(ص) خود را معلّم نامیده است: «إنّما بعثت معلّماً»
از امام رضا(ع) که خود ملقّب به عالم آل محمد(ص) است و معلم همه بشریت نیز روایاتی در این باب نقل شده که یکی از مهمترین آنها روایتی است که به نقل از پدران خود و آنها هم به نقل از پیامبر گرامی اسلام(ص) نقل فرمودهاند که آن حضرت فرمود: «طَلَبُ اَلْعِلْمِ فَرِیضَةٌ عَلَی کُلِّ مُسْلِمٍ، فَاطْلُبُوا اَلْعِلْمَ مِنْ مَظَانِّهِ، وَ اِقْتَبِسُوهُ مِنْ أَهْلِهِ، فَإِنَّ تَعْلِیمَهُ لِلَّهِ حَسَنَةٌ، وَ طَلَبَهُ عِبَادَةٌ، وَ اَلْمُذَاکَرَةَ فِیهِ تَسْبِیحٌ، وَ اَلْعَمَلَ بِهِ جِهَادٌ، وَ تَعْلِیمَهُ مَنْ لاَ یَعْلَمُهُ صَدَقَةٌ، وَ بَذْلَهُ لِأَهْلِهِ قُرْبَةٌ إِلَی اللَّهِ، لِأَنَّهُ مَعَالِمُ اَلْحَلاَلِ وَ اَلْحَرَامِ، وَ مَنَارُ سَبِیلِ اَلْجَنَّةِ، وَ الْمُؤْنِسُ فِی اَلْوَحْشَةِ، وَ اَلصَّاحِبُ فِی اَلْغُرْبَةِ وَ اَلْوَحْدَةِ، وَ اَلْمُحَدِّثُ فِی اَلْخَلْوَةِ، وَ اَلدَّلِیلُ عَلَی اَلسَّرَّاءِ وَ اَلضَّرَّاءِ، وَ اَلسِّلاَحُ عَلَی اَلْأَعْدَاءِ، وَ اَلزَّیْنُ عِنْدَ اَلْأَخِلاَّءِ، یَرْفَعُ اَللَّهُ بِهِ أَقْوَاماً وَ یَجْعَلُهُمْ فِی اَلْخَیْرِ قَادَةً». در این روایت زیبا، امام رضا(ع) از قول پیامبر(ص) به ارزش ذاتی علم و لزوم تعلیم و تعلم و دلایل اهمیت علم نزد شارع مقدس اشاره میفرمایند. در این روایت، و به جهت مناسبتی که میخواهیم در این باره بحث کنیم، به شرح فقرهای از این روایت که درباره معلّم و ثواب تعلیم و دلایل این ثواب آمده است اشاره مختصری خواهم داشت.
امام رضا(ع) چه توصیهای درباره شخصیت معلم و اینکه استاد و مربی چه خصوصیاتی باید داشته باشد دارند؟
امام رضا(ع) در جمله «فَاطْلُبُوا الْعِلْمَ فِی مَظَانِّهِ» اشاره نمودهاند به اینکه در هر جا که مسلمان احتمال دهد علم وجود دارد، باید برای دریافت آن اقدام کند. در جمله بعدی امام اشاره به این موضوع دارند که «وَ اقْتَبِسُوهُ مِنْ أَهْلِهِ» یعنی علم را از اهل آن بگیرید» گر چه با توجه به فقره اول که گذشت، طلب علومی که معارف دینی نیستند حتی اگر نزد مشرک باشند، ضروری و واجب بوده و گمشده عاقل یا مؤمن تلقی شده اند اما علوم مربوط به دین و معارف دینی را باید از افرادی که شایستگی آن را دارند دریافت کرد و با توجه به سخن امیرالمؤمنین علی(ع) که تبعیت از اهل بیت(ع) و عدم پیشی گرفتن از ایشان را توصیه و عقب ماندن از آنها را نهی نمودند، اهل بیت(ع) کارشناسان واقعی علوم دینی بوده و مسلمانان تنها مجاز هستند علوم دین را از ایشان دریافت کنند. چنان که فرمودهاند: «بر آنها پیشی مگیرید که گمراه می شوید و از آنان پس نمانید که تباه میشوید»
امیرالمؤمنین(ع) در جای دیگر فرمودهاند: «ای کمیل! علم و معارف و اعتقادت را جز از ما نگیر تا از ما باشی». حدیث مزبور، دریافت علم از کسانی که علوم اهل بیت(ع) را نشر میدهند رد نمیکند، زیرا گرفتن علم از فقها و نشردهندگان علوم اهل بیت(ع) به نوعی گرفتن علوم از اهل بیت(ع) است.
پس معلوم شد که در علمآموزی غیر معارف دینی، باید انسان حتی اگر فقط در دست کفار و مشرکان این علم وجود دارد از آنها اخذ کند ولی در علوم دینی، کسب معارف فقط باید از طریق اهل بیت(ع) باشد. پس طلب علمی که واجب شده است بر همه مسلمانان؛ طریقی دارد که رکن اصلی این طریق معلم و استاد است. در ادامه این روایت، برخی امتیازها و نقاط مثبت تعلیم و تعلم بیان شده است.
از این امتیازها مخصوصاً در ثواب شغل معلمی برای خوانندگان رواق بگویید تا جامعه ما، ارزش معلّم را بیشتر بداند و از ایشان تکریم کند؟
حضرت علی بن موسی الرضا(ع) در ادامه اشاره به این مطلب دارند که یاد دادن و آموزش علم به دیگران اگر برای خدا باشد، حسنه و نیکی است «تَعلیمه لِلهِ حَسَنَة؛ یادگیری علم برای خداوند حسنه است». در فقره بعدی حضرت میفرمایند که مذاکره علم، تسبیح خداست: «الْمُذَاکَرَةِ فِیهِ تَسْبِیحٌ.» یعنی سر کلاس نشستن و درس معلم و استاد را گوش دادن، همتراز تسبیح خداوند متعال است. در روایات داریم که یک ساعت در طلب علم بودن بهتر از احیای یک شب و یک روز در طلب علم بودن بهتر از سی ماه روزه است. سپس حضرت به یک امتیاز دیگر معلّمان اشاره دارند و می فرمایند، آموزش علم به دیگران، صدقه است: «تَعْلِیمُهُ مِنْ لَا یَعْلَمُهُ صَدَقَهَ» از دیدگاه امام رضا(ع) آموزش علم به افرادی که نمیدانند، نوعی صدقه است چرا که صدقه، به کمک مالی محدود نمیشود، بلکه شامل هر کار خوبی میشود، چنان که در روایت دیگری فرمودهاند: «کل معروف صدقة».
امتیاز مهم دیگری که حضرت به آن اشاره میفرمایند، این است که معلم اگر علم خود را به اهل آن یاد بدهد و آنها را تربیت کند، موجب قرب و نزدیکی او به خداوند میشود و میتوان گفت معلمانِ نیک، به خدا نزدیکترند. جمله «بَذلُهُ لِأَهْلِهِ قُرْبَةٌ إِلَی اللهِ» دلالت بر این مطلب دارد.
بنا بر آنچه گفته شد، مقام معلم بسیار بالا و والا است و همان طور که مرحوم امام خمینی(ره) فرمودند: «معلمی شغل انبیاست». یعنی اگر بخواهیم کسی و شغلی را همتراز شغل انبیاء معرفی کنیم، شغل شریف «معلمی» است.
با توجه به این حدیث شریف، خطاب به جامعه و مسئولان و نیز معلمان عزیز چیست؟
گرچه فرصت و مجال بسیار کوتاه بود تا این حدیث زیبا و پر معنا را شرح دهیم، لیکن خلاصه و پیام آن را میتوان برای معلمان عزیز این دانست که قدر این شغل مهم را بدانند و آن را با هیچ بهای مادی تعویض ننمایند و اخلاص و تقرب الهی را هدف خود در این شغل مهم قرار دهند. پیام دوم خطاب به مسئولان و جامعه است، همان گونه که احترام و تجلیل از انبیای الهی لازم است، باید جانشینان آنان در تعلیم و ارشاد دیگران به معرفت و بینش را تکریم و تعظیم کنند و به گونهای شود که شغل معلمی در جامعه از احترام و ارزشی فوقالعاده برخوردار شود.
منبع: روزنامه قدس مریم احمدی شیروان