روایتی از ترور شهید عباس دوران؛ از حماسه مروارید تا عبور از دژ هوایی صدام
تاریخ انتشار: ۳۰ تیر ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۲۵۹۰۶۷۷
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، عباس دوران بیستم مهرماه سال ۱۳۲۹ در شهرستان شیراز متولد شد. پس از طی دوران ابتدایی وارد دبیرستان و در سال ۱۳۴۸ موفق به اخذ مدرک دیپلم طبیعی از دبیرستان سلطانی شیراز شد و به این ترتیب دوران کودکی، نوجوانی و جوانی را در شیراز گذراند. در همان سال به خدمت مقدس سربازی اعزام شد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
حماسه مروارید
پس از بهبودی، آموزش خود را ادامه داد و با دریافت نشان خلبانی در سال ۱۳۵۲ ، به ایران بازگشت و به عنوان خلبان هواپیمایی اف۴ ، ابتدا در پایگاه یکم شکاری مهرآباد و سپس در پایگاه سوم شکاری همدان مشغول به انجام وظیفه شد. پس از آن، برای انجام مأموریت های پروازی به پایگاه ششم شکاری بوشهر منتقل شد. او در تاریخ ۷ آذر ۱۳۵۹ در عملیات «مروارید» حماسه ای بزرگ آفرید و به کمک شهید خلبان حسین خلعتبری پنج فروند ناوچه عراقی را در حوالی اسکله «الامیه» و «البکر» منهدم کرد و بقایای آن را به قعر آبهای خلیج فارس فرستاد. عباس همچنین در عملیات فتحالمبین بسیار موفق عمل کرد و با فرماندهی گروه پروازی و بهره گیری ازنبوغ هوشمندانه خود توانست کمک بزرگی به پیشرفت عملیات کند.
عبور از دژ هوایی صدام
پس از شکست نیروهای دشمن در عملیات بیتالمقدس در سال ۱۳۶۱، جایگاه سیاسی دشمن در جهان متزلزل شد. در حالی که عملیات رمضان در حال شکل گیری بود، موضوع برگزاری کنفرانس سران غیرمتعهدها در بغداد به ریاست صدام حسین مطرح شد. از بعد سیاسی، این اتفاق برای جمهوری اسلامی ایران مطلوب نبود. اگر کنفرانس سران کشورهای غیرمتعهد در بغداد برگزار میشد، صدام به مدت هشت سال ریاست آن را به عهده میگرفت .تنها راهی که میشد از برگزاری کنفرانس جلوگیری کرد، نا امن نشان دادن بغداد بود. امنیت بغداد موضوعی بود که صدام برای آن تبلیغات گستردهای به راه انداخته بود. به این ترتیب بی اثر کردن این اجلاس در دستور کار قرار گرفت و ایران اسلامی اجلاس غیرمتعهدها را تحریم کرد.
بیشتر بخوانید:
گفتوگو با پسر شهید عباس دوران/ ادعای ژن خوب بیحرمتی به شهداست
بغداد به کمک برخی از کشورهای غربی و شرقی از مدتها قبل با استقرار سامانههای قوی پدافند هوایی پیشرفته و چند لایه به دژ نفوذ ناپذیر تبدیل شده بود. هدف قراردادن این شهر و اثبات ناامنی آسمان بغداد کار آسانی نبود. از طرف دیگر صدام در یک نطق تلویزیونی متکبرانه عنوان کرد: « هیچ کس توانایی نا امن کردن پایتخت عراق را ندارد ».
قرار شد این ماموریت به نیروی هوایی واگذار تا به جهانیان ثابت شود که به رغم تبلیغات صدام، آسمان بغداد در پهنه پرواز قدرتمندانه عقابان تیزپرواز ایران قرار دارد و این سخنان صدام گزافهای بیش نیست. سر انجام عملیات درساعت ۵:۳۰ صبح ۳۰تیر ۱۳۶۱ ،آغاز شد و قرار بود که سه فروند فانتوم تا مرز پرواز و تنها دو فروند از آنها از مرز عبور کرده و به هدف حملهور شوند و فانتوم سوم در همان جا منتظر بماند تا در صورت نیاز به آنها بپیوندد. مأموریت با حرکت فانتوم شماره ۱ که رهبری گروه را بر عهده داشت، آغاز شد و حرکت گروه از سمت شرق به جنوب شرقی بغداد و سپس پالایشگاه الدوره پیشبینی شده بود .از طرفی پدافند هوایی عراق تا دندان مسلح بود و سد آتش نفوذ ناپذیری را مهیا کرده بود تا جایی که شهید دوران در نامههای مربوط به این مأموریت نوشته بود : «۹۰ درصد احتمال برگشت نیست » .
بعد از اینکه جنگندهها تا ۱۵ کیلومتری بغداد پرواز کردند، با آتش پدافند هوایی دشمن روبرو شده و در همین فاصله چند گلوله به یکی از هواپیماها برخورد کرد و موتور سمت راست هواپیمای شهید دوران از کار افتاد. اما او همچنان تصمیم به ادامه عملیات گرفت و طبق برنامه بعد از عبور از آن نقطه به سمت جنوب شرق بغداد حرکت کرد و ادامه مسیر داد و پالایشگاه الدوره را با وجود محافظت از سوی پدافند قوی بمباران و تمامی بمبها را روی پالایشگاه خالی کرد. پالایشگاه به شدت در آتش می¬سوخت و در حالی که دود ناشی از سوختن پالایشگاه تمام منطقه را فراگرفته بود، ناگهان قسمت عقب هواپیمای شهید دوران بر اثر اصابت گلولههای ضد هوایی آتش گرفت.
در این لحظه دوران از خلبان کابین عقب ( سرتیپ آزاده منصور کاظمیان) خواست که هواپیما را ترک کند و هنگامی که با مخالفت او روبرو شد دکمه خروج کابین عقب را زده و به این ترتیبوی به بیرون پر تاب شد. شهید دوران بارها در سخنانش گفته بود: « اگر هواپیما بال نداشته باشد ،خودم بال درآورده و بر سر دشمن فرود میآیم و هرگز تن به اسارت نخواهم داد ». او به سمت محل اجلاس سران ادامه مسیر داد. شعله های آتش هر لحظه بیشتر و ارتفاع هواپیما هر لحظه کمتر میشد. در حالی که هنوز هدایت هواپیما را به عهده داشت ،آن را به ساختمان اجلاس کوبید و در سن ۳۲ سالگی به مقام رفیع شهادت نائل آمد.
ناکامی طرح ترور عباس دوران
عباس بارها قبل از حادثه به دوستانش گفته بودکه « بعثیها آرزوی اسارت مرا به گور خواهند برد ». شهید دوران با این اقدام فضای بغداد را ناامن کرد و ضمن وارد کردن خسارات بسیار به دشمن، باعث شد تا برگزاری این اجلاس به دهلینو منتقل شود. انتقال محل برگزاری اجلاس برای ایران یک پیروزی بزرگ سیاسی به شمار میرفت که دارای پیامدهای بسیار زیادی به نفع ایران و به ضرر عراق بود.
شهید عباس دوران در طول جنگ تحمیلی با ۱۰۳ سورتی پرواز جنگی به رغم عمر کوتاه اما پربارش، یکی از قهرمانان دفاع مقدس شناخته شد. به خاطر ضربات مهلکی که به دشمن وارد کرده بود، بارها مورد تهدید و ترور قرار گرفت. از جمله اینکه در یکی از روزهای بهار سال ۱۳۶۰ ،مسئولان شهر شیراز تصمیم میگیرند به خاطر رشادتها و دلاوریهای عباس دوران، یکی از خیابانهای شهر شیراز را به نام او کنند؛ از این قهرمان ملی دعوت میشود تا در مراسم شرکت کند ، او نیز قبول کرده و به آنجا میرود. یکی از موارد ترور هم در همین زمان بود که خوشبختانه این ترور ناکام ماند.
بازگشت به میهن
پیکر پاک شهید دوران سالها در عراق بود تا اینکه درروز ۳۰ تیرماه ۱۳۸۱ بقایای پیکر امیر سرلشکر خلبان عباس دوران توسط کمیته جستجوی مفقودین به میهن منتقل شد و در پنجم مرداد ۱۳۸۱ طی مراسمی رسمی با حضور رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام، مسئولان کشوری و لشکری، خانواده شهید و بستگان در میدان صبحگاه ستاد نیروی هوایی، بر دوش همرزمان خلبانش تشییع و پیکرش به زادگاهش شیراز، منتقل شد.
به پاس مجاهدت و فداکاری این شهید بزرگوار ارتش، پایگاه هوایی شیراز به پایگاه هوایی شهید سرلشکر خلبان عباس دوران تغییر نام یافت.
منبع: ایسنا
انتهای پیام/
منبع: باشگاه خبرنگاران
کلیدواژه: عباس دوران پدافند هوایی عراق عباس دوران شهید دوران
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۲۵۹۰۶۷۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
آقا معلم در لیست ترور!
نام اودرکنار نام شهید رجایی در یک لیست ترور به تایید سرکردگان سازمان منافقین رسیده بود. قرار بود رجایی و چگینی که دو یار همراه بودند در یک محدوده زمانی ترور شوند و همین هم شد و رجایی را هشتم و چگینی را دوازدهم شهریور به شهادت رساندند!
به گزارش ایسنا، متن پیش رو روایتی از زندگی و زمانه معلم شهید قدرتالله چگینی است که جام جم در روز گرامیداشت مقام معلم منتشر کرده است: معلم شهید «قدرتاللهچگینی» در قزوین متولد شد و دوران نوجوانی خود را در این شهر سپری کرد اما به دلیل مخالفت با رژیم پهلوی برای معلمی به اجبار راهی الیگودرز استان لرستان شد و پس از فعالیتهای موثر در قبل و بعد از انقلاب مقابل منزل خود در خیابان تبریز شهر قزوین به دست منافقین به شهادت رسید.
نام اودرکنار نام شهید رجایی در یک لیست ترور به تایید سرکردگان سازمان منافقین رسیده بود. قرار بود رجایی و چگینی که دو یار همراه بودند در یک محدوده زمانی ترور شوند و همین هم شد و رجایی را هشتم و چگینی را دوازدهم شهریور به شهادت رساندند!مهمترین خصوصیت استاد چگینی در نگاه هر بیننده، اهمیت او به آراستگی ظاهریاش بود؛ آن هم در اواخر دهه ۵۰ و اولین سال از دهه ۶۰ که خوشپوشی و خوشتیپی شاید بازخورد خوبی نداشت و اساسا پرداختن به ظاهر به مثابه نپرداختن به باطن تعبیر میشد!این معلم فهمیده با همین روش توانسته بود شاگردان و جوانان زیادی را پای حرف و بحثش بنشاند و با آنها از قرآن صحبت کند. نکته دیگر زندگی شهید چگینی، توجه بیش از حد او به تربیت فرزندان و حفظ چارچوب خانواده بود. او در این زمینه هم بسیار موفق بود و روشهای جالب برای تربیت پسرانش در جای خود بسیار خواندنی و شنیدنی است.
کاندیدای مجلس شورای اسلامی
چند روز بیشتر به برگزاری دور دوم انتخابات مجلس باقی نمانده و شهید چگینی برای دور اول مجلس شورای اسلامی نامزد شده بود. خاطره زیر مربوط به همان زمان است که در تمام مدت تبلیغات مدام به اعضای ستاد و مجریانش تاکید و سفارش میکرد که «حق ندارید پوستر مرا روی دیوار خانه مردم بچسبانید و اگر خواستید این کار را بکنید باید از صاحبخانه اجازه بگیرید. اگر هم احیانا به اموال کسی خسارت زدید، باید صاحبش را پیدا کنید و حلالیت بخواهید». اگر کسی این موارد را رعایت نمیکرد چگینی بیدرنگ عذرش را میخواست. یک بار به او گفتم: برادر من! چرا اینقدر سختگیری میکنی؟ به شدت ناراحت و عصبانی شد و گفت: همانطور که برای رفتن به مسجد نباید از راه فاضلاب وارد شد، مجلس را هم که مکان مقدسی است نباید با ضایع کردن حقوق مردم و انجام اعمال ناصواب و شبههناک آلوده کرد. کسی که میخواهد به مجلس برود باید همه چیز را رعایت کند.
خیابان تبریز
درباره ویژگیها و سیره معلم شهید قدرتالله چگینی کتابی هم با نام «خیابان تبریز» منتشر شده است. هر چند این کتاب باعث شده یکی از هزاران شهیدی که نامشان در حال فراموشی است، دوباره به حافظه مردم بازگردد اما با توجه به سبک خاطرهنگاری که برای نگارش این کتاب از آن استفاده شده است، جنبههای زیادی از زندگی این شهید و راه و روش او پنهان باقی میماند، چنانکه در این کتاب اشاره چندانی به نحوه ارتباطات خانوادگی این شهید بهویژه رابطه شهید با فرزندان و همسرش نشده است، در حالی که برای ارائه یک الگوی شاخص از یک شهید باید به تمام زوایای زندگی او پرداخت.
همچنان زیر غبار
معلم شهید قدرت الله چگینی حقیقتا عنصر شریف و مجاهدی بوده که مرور زندگیاش برای آنان که دل در گرو تعلیم و تربیت دارند، لازم و ضروری است. این آقا معلم دوستداشتنی بوده و ویژه. هر برهه از زندگی و مبارزات و تدریس و فعالیتهای او، هر کدام را که خوب بنگریم و تامل کنیم و حوصله به خرج بدهیم، نکتهها و درسها و البته عجایبی در آنها میبینیم که راحت از کنار آنها نمیشود گذشت. به نظر میآید در تاریخ ادبیات پایداری انقلاب، حق این شهید به خوبی ادا نشده و آنچنان که باید غبار از چهره تابناک این شهید کنار نرفته است!
ترکیب معلم و شهید
آنها که اهل دقت و فراست دراوضاع واحوال زمانه هستند وتاریخ زندگی پرفرازونشیب انسان رامطالعه کردهاند به خوبی درمییابند که برای ساخت بشر و رشدوتعالی او، معلم ومربی چه نقش بیبدیلی دارد.مرحوم استاد علی صفایی حایری جملهای به این مضمون دارد که: «اگر در عالم کاری بهتر و والاتر از معلمی بود، خدا آن کار را به انبیاء و اولیاء و خوبان خودش میداد... حقیقت این است که مقامی بالاتر از معلمی و هدایتگری نیست.هیچ شان ورتبهای به پای معلمی نمیرسد. معلم کارش با روح و جان و فکر آدمی است و از این حساستر و مهمتر برای انسان پیدا نمیشود که روح و جانش راعلو ارتقاء بدهد. زندگی و افکار و مجاهدتها و تجربیات این والاگوهران را باید دید وشنید ونوشید. خاصه آن که آن معلم پس ازعمری دویدن و سوختن، خلعت مبارک شهادت را پوشیده باشد. آیا از ترکیب «معلم شهید» زیباتر و دلپذیرتر پیدا میشود؟»
انتهای پیام